
یک بار یکی از ستون نویسهای روزنامه «لس آنجلس تایمز» به سردبیرش گفت، اگر دنبال یک سلبریتی میگردید و نمیتوانید او را پیدا کنید، من به مطب دکتر هاس زنگ میزنم و آن جا دنبالش میگردم.
بسیاری از بیماران دکترهاس، ستارههای معروف بودند و خود او یازده رمان نوشت که طرح آنها را بین ویزیت بیمارانش میزد.
اشکان نعمت پور| دندانه
سال ۱۹۵۸ یک دندانپزشک لس آنجلسی متن دستنوشته رمانش را که در مورد تجربیات یک پسربچه در سالهای بلوغش در کالیفرنیا بود برای ناشر پست کرد. او اصلا فکرش را هم نمیکرد که رمانش را قبول کنند؛ اما پذیرفته شد.
اسم کتاب از «آدمهای پاپ کورن» به «جوان گناهکار» تغییر کرد و به یکی از ده کتاب پرفروش سال تبدیل شد.
نویسنده کتاب «جان هاس» (به آلمانی: هازه) بود که کارش را با نوشتن زنجیرهای از رمانها، نمایشنامهها و داستانهای کوتاه دیگر دنبال کرد و این حرفه دومش سال ۱۹۶۸ با تولید فیلم «پتیولیا» از روی رمان پنجم او «من و پتیولیا» به اوج رسید.
اما دکتر هاس در تمام این مدت خودش را بیش و پیش از هر چیزی یک دندانپزشک میدانست و بعد نویسنده. او با وجود موفقیت کتابهایش همچنان تماموقت در مطب کار میکرد: «یک کاری که نوشتن کرد، این بود که دیدم دندانپزشکی چه حرفه فوق العادهای است. نویسندگی شغل خیلی خطرناکی است. بین کسانی که با سلامت مردم سر و کار دارند، رفاقت واقعی وجود دارد، اما در نویسندگی، همانقدر دوستت دارند که کتابهایت فروش میرود.»
او اعتراف میکند، «فروش» از نقاط قوت کتابهایش نیست. در حقیقت، از میان رمانهای بعدی او فقط پتیولیا به اندازه کتاب اولش فروخت، کتابی که با حساب حق پخش فیلم، صد هزار دلار درآمد برای نویسندهاش در بر داشت؛ اگرچه واگذاری حق پخش کتاب به استودیوی فیلمسازی یک درس بزرگ برایش داشت: «به محض اینکه داستانت را بفروشی، دیگر مال آنها میشود.»
هاس از کار کارگردان فیلم، ریچارد لستر، خوشش نیامد، بیشتر منتقدان هم همینطور. اگرچه مجله نیویورکر آن را فیلم «خوبی» ارزیابی کرد، هم تایم و هم نیوزویک به آن سخت گرفتند.
اما نقدهای بد از اقتباس سینمایی آن قدر دردناک نیست که پوست کندن خود اثر، نویسنده را زجر میدهد. دکتر هاس پیشتر این احساس را تجربه کرده بود. در یکی از بدترین تجربههای نویسندگیاش، او شاهد بود که نمایشنامه «زوج بامزه» با بازی دو هنرپیشه معروف، جین فاندا و بردفورد دیلمن فقط بعد از سه اجرا در برادوی جمع شد. اما این تجربه باعث شد یک بیمار جدید پیدا کند: بردفورد دیلمن. خودش به شوخی میگفت: «غافلگیر شدم که برد دیلمن بعد از کاری که با او در برادوی کردم، دوست من باقی ماند.»
چند سال بعد، دوباره اوضاع سر و سامان پیدا کرد و رمان «اراسموس ککمکی» را نوشت که تبدیل به فیلم «بریجیت عزیز» با بازی جیمز استوارت در نقش اصلی شد. سه سال بعد از این رمان هم پتیولیا را چاپ کرد.
دکتر هاس با وجود انتشار چندین رمان و موفقیت در این زمینه، دو داستان کوتاهی که در نیویورکر منتشر کرده بود را بیش از همه دوست میداشت: شمارش معکوس و شاهکار. شمارش معکوس بارها در آمریکا و کشورهای دیگر چاپ و خوانده شد و در بین بهترین داستانهای علمیتخیلی سال ۱۹۶۱ قرار گرفت.
دکتر هاس نظرات جدی درباره دندانپزشکی مدرن و نگاهی که از بیرون به دندانپزشکها میشود، داشت: «فکر میکنم دندانپزشکها در سالهای اخیر خیلی پیشرفته شدهاند اما همچنان با یک سری کلیشههای خاص کوبیده میشوند. فقط به تفاوت تبلیغات در مجلههای پزشکی و دندانپزشکی نگاه کنید. در یک تبلیغ که هدفش پزشکان است، یک شرکت داروسازی به پزشکی که زیاد از داروی آن شرکت سفارش بدهد، نقاشی پیکاسو میدهد اما وقتی نوبت دندانپزشکها میرسد، چوب ماهیگیری میدهند.»
او معتقد است بخشی از این مشکل به خاطر خود دندانپزشکها بوده. مثلا در ژورنالهای دندانپزشکی بیش از حد به مسایل علمی و پول پرداخته میشود اما زیاد به خود دندانپزشکها به عنوان یک انسان نگاه نمیشود. تازه این در حالی است که به نظر او، نسبت هنرمندان و نویسندهها در جمع دندانپزشکها بیش از پزشکان است؛ اما مردم نمیدانند دندانپزشکهایی هستند که جز پر کردن دندان، کار دیگری هم انجام میدهند و به موفقیت هم رسیدهاند.
دکترهاس سال ۲۰۰۶ در هشتاد و سه سالگی درگذشت.
منبع: مجله انجمن دندانپزشکی امریکا، سال ۱۹۷۵
یک بار یکی از ستون نویسهای روزنامه «لس آنجلس تایمز» به سردبیرش گفت، اگر دنبال یک سلبریتی میگردید و نمیتوانید او را پیدا کنید، من به مطب دکتر هاس زنگ میزنم و آن جا دنبالش میگردم. بسیاری از بیماران دکترهاس، ستارههای معروف بودند و خود او یازده رمان نوشت که طرح آنها را بین ویزیت …