پس از گذشت یک قرن از آخرین پاندمی در دنیا، یعنی آنفولانزای اسپانیایی، کروناویروس بشر را در سراسر کرهی خاکی غافلگیر کرد. نبود اطلاعات قابل اتکا و مطمئن و همچنین کندی روند تأمین امکانات مورد نیاز برای پیشگیری، کنترل و درمان این بیماری در برابر سرعت بالای شیوع آن، تا ماهها افراد را دچار واهمه کرد. در این بین شرایط مهمترین سازمانهایی که رهبری سلامت را در سطوح بینالمللی در دست داشتند اطلاعات دقیق و قطعی برای مواجهه با این بیماری ویروسی در دست نداشتند و این موضوع سبب چند دستگی و ابهام شد و موقعیتی هم برای افراد خواهان شهرت و دیده شدن پدید آورد تا با ارائهی اطلاعات غلط در سایهی خلأ تأمین اطلاعات علمی صحیح، به مقصود خود برسند؛ اما عدهای از پزشکان دلسوز هم تمام تلاش خود را به کار بستند تا بخشی از این خلأها را پرکنند.
دکتر حسین کرمانپور، رئیس اورژانس بیمارستان سینا که در دوران ریاست دکتر محمدرضا ظفرقندی در سازمان نظام پزشکی،ریاست روابط عمومی را بر عهده داشت، از جمله افرادی بود که با استفاده از ابزار فضای مجازی در جهت ارتباط رودررو با مردم، کمک رسانی و رفع ابهامات آنان تلاش زیادی کرد. او که به تازگی از سمت خود کنار رفته، پیشینهی رسانهای طولانی دارد و همواره کوشیده است از توانایی علمی خود در جهت تأمین اطلاعات علمی صحیح برای جامعه استفاده کند. به این مناسبت با ایشان گفتگویی داشتیم تا درباره تلاشهای سازمان نظام پزشکی در راستای آگاهی بخشی به جامعه در دوران شیوع کرونا و فراز و نشیبهای پیش روی آن بیشتر بدانیم. این گفتگو پیش روی شماست.
آقای دکتر کرمانپور! ابتدا درباره سوابق خود در کار رسانه توضیحاتی بفرمایید.
آغاز فعالیت رسانهای من، همکاری با خبرگزاری ایکنا در سال ۸۶ بود. آن زمان این خبرگزاری در حوزهی مدیریتی نیاز به کمک داشت و از آنجا که دوستانم در خبرگزاریهای ایسنا و ایکنا بودند، با اینکه خبر حیطهی کاری من نبود با آنها همکاری کردم. بعد از اینکه به این کار علاقهمندتر شدم، به همراه همکارانم نشریهای به نام «سلامت شهر» را در حوزهی سلامت راهاندازی کردیم که انتشار آن ادامه پیدا نکرد. بلافاصله بعد از آن همکاریام را با انجمن اماس آغاز کردم و به همراه سایر همکاران آغاز به انتشار نشریهی پیام اماس کردیم که انتشار آن تا به امروز ادامه دارد و البته من دیگر با آن همکاری ندارم. همچنین به دلیل علاقهمندی شخصی با نشریات «سپید» و «سلامت» همکاری میکردم و در روزنامههای اصلاحطلبی مانند شرق مقالاتی مینوشتم.
بهعنوان مسئول روابط عمومی سازمان نظامپزشکی که عمدهی فعالیتش در دوران پاندمی کرونا بوده، در حوزهی اطلاعرسانی و رسانه در این دوران چه ضعفها و اشکالات اساسی مشاهده کردید؟
در دوران پاندمی کرونا، بیشتر نگرانی ما در حوزهی رسانه، به ۳ بخش تقسیم میشد. اولین آنها بحث اختلاط علم و شبهعلم بود. یعنی میتوان گفت «طب ساختگی اسلامی»، «طبی که تا حدی ایرانی است» و «طب واقعی» با هم آمیخته شدند. متأسفانه در این دوره تعدادی از رسانهها به چندقطبی شدن طبابت دامن زدند و آن را سهشاخه کردند. طبیعی است که وقتی رسانهها که رسالت اصلی آنها آگاهی بخشی است به این شکل عمل کنند، عملکرد مردم در شرایطی مانند شیوع کرونا متفاوت خواهد شد و برای مثال میبینیم عدهای ماسک نمیزنند یا میخواهند با جوشانده بهبود پیدا کنند یاعدهای به شاخههای ساختگی طب که نام آن را طب با پسوندهای مختلف گذاشتهاند روی میآورند. طبیعی است که این کار در مسیر رسیدن به کنترل بیماری اخلال ایجاد میکند.
طبابت در سراسر دنیا از قانون تمام عیار علم، تحقیق و عمل مبتنی بر شواهد نضج میگیرد و ریشهی آن همان طب عمومی است که همهجای دنیا تدریس میشود و زبان واحدی دارد که پزشکان در هر نقطهای از دنیا آن را متوجه میشوند. ما در دانشگاهها با طب غیر اسلامی آشنا نمیشویم؛ که عدهای معتقد باشند باید طب اسلامی هم در کشور باشد! طب جهانی، طب انسانی است و هرگز ایدئولوژیک یا مبتنی بر اعتقاد به اسطورههای مذهبی نیست! به همین خاطر راحت نقد میشود، تغییر میکند، اصلاح میشود و حتی دشنام میپذیرد!
موضوع دوم این بود که پس از شیوع کرونا، با انفجار اطلاعات روبرو شدیم و مردم در سراسر دنیا تشنهی اخباری شدند که میخواستند لحظه به لحظه آنها را دریافت کنند تا از آخرین اطلاعات مربوط به پیشگیری، درمان و علائم کووید مطلع شوند؛ اما برخی از رسانهها که حوزهی تخصصی پزشکی نداشتند، بدون اینکه از متخصصین مشاوره بگیرند و ترجمههای خود را با آنها در میان بگذارند؛ بلافاصله مطلبی که در سایتهای خارجی، که بعضی از آنها هم سایتهای غیر معتبر بودند، منتشر میشد را ترجمه و منتشر میکردند. برای مثال درباره موضوعاتی مثل ماسک زدن، قرنطینه، انتقال ویروس از هوا و سطوح در اذهان عمومی تشویشهای زیادی ایجاد شده بود و میتوان گفت از دل یافتههای علمی، چیزی به نام بافتههای علمی ساخته شد.
نکتهی سوم هم گفتگوی رسانهها با افرادی بود که در ذهن مردم تنش ایجاد میکردند. کرونا، بیماری ویروسی خاصی است که میتوان آن را درمان کرد و کنترل آن هم کار سختی نیست؛ اما وقتی با افراد مختلف با جهتگیریهای فکری مختلف مصاحبه شود، ناهماهنگی ایجاد میشود و به اعتقاد من رسانهها میتوانستند یکپارچه عمل کنند. این کاری بود که آنها در زمینهی واکسیناسیون خیلی خوب انجام دادند که جای تشکر دارد و از ابتدا میتوانستند با ایجاد مطالبهی یکپارچه از حاکمیت، به کنترل بیماری کمک کنند که به نظر من حداقل در بیش از یک سال از آغاز شیوع کرونا در این زمینه موفق نبودند.
به اعتقاد شخص من که به مطبوعات نگاه مثبتی دارم و اصحاب رسانه را از هر طیف و با هر خط فکری دوستان و فرزندان خودم میدانم، میتوان این سه انتقاد را در این دوران به رسانهها وارد کرد. بنده بهعنوان پزشکی که در خط مقدم مبارزه با کروناست، میگویم رسانهها اولین فریادرسهای ما بودند. آنها بودند که صدای افرادی مثل من را منتشر کردند و مشکلاتی که در خط مقدم مبارزه با کرونا بود را برجسته و مسئولین را نسبت به آنها حساس کردند. اگر قرار بود مانند دهه ۵۰ فقط صدا و سیما عامل اطلاع رسانی باشد، هیچ یک از این مشکلات موجود که حل شد جایی نشر پیدا نمیکرد. رسانهها از تمام خطوط و جهتگیریهای فکری کمک کردند که مشکلات موجود نشر پیدا کند و مسئولین پاسخگوی آنها باشند. این موضوعی است که بنده هرگز فراموش نمیکنم و اگر در حال حاضر صدایی از ما شنیده میشود، به مدد رسانهها است.
آیا این ضعف در اطلاعرسانی، ناشی از عملکرد وزارت بهداشت بهعنوان مرجع اصلی مبارزه با کرونا نبود؟ به اعتقاد شما وزارت بهداشت برای یکپارچگی بیشتر اخبار چه کارهایی میتوانست انجام دهد؟
در این دوران، وزارت بهداشت که در اصل متولی سلامت با نگرش پیشگیری است، به صورت وحشتناکی در دام مبارزهی با کرونا با نگرش تمام عیار درمانی و نه بهداشتی افتاد. در تمام دنیا متولیان سلامت مردم معتقدند پیشگیری بر درمان مقدم است؛ اما در موضوع کرونا وزارت بهداشت ایران و بسیاری از کشورهای دیگر، بیشتر از بهداشت درگیر درمان شدند. این در حالی است که در پاندمیها و اپیدمیها اتفاقاً حرف اول را باید بهداشت و پیشگیری بزند. وقتی مبارزه با بیماری به جای پیشگیری روی ریل درمان میافتد، وزارت بهداشت باید دنبال تهیهی دارو برود، اسیر اطلاعات اشتباه میشود و در رویکردهایش با چالش مواجه میشود.
ما باید حق بدهیم که این نهاد در ۶، ۷ ماه اول درگیری با یک بیماری شدید گیج و گم باشد و نتواند در بحث اطلاعرسانی درست عمل کند؛ کما اینکه سازمان جهانی بهداشت هم درگیر این اتفاق شد. چالش بعدی که ایجاد شد، حذف نهادهای درگیر با کرونا از ستاد ملی بعد از تغییر جایگاه آن از سطح وزارت بهداشت به بدنهی ریاست جمهوری بود. داستان از این قرار بود که سازمان نظام پزشکی در نامهای، درخواست کرد که سران سه قوه ستاد ملی کرونا تشکیل دهند و جایگاه این ستاد از وزارت بهداشت به سطح ملی ارتقاء یابد، که البته به این درخواست هم عمل نشد؛ اما ریاست جمهور ریاست آن را برعهده گرفت و توانست مصوبات قاطعتری وضع کند. عارضهی این اتفاق حذف نهادهایی مانند نظام پزشکی و نظام پرستاری که در خط مقدم مبارزه با کرونا هستند بود. این در حالی است که این نهادها، ابزارهای علمی اصلی هستند که میتوانستند در کنار ستاد ملی کرونا باشند و به این وسیله اطلاعات درستی منتشر شود، رسانهها با مسئولین ذیربط صحبت کنند و در این دام نیفتند که برای تولید خبر هر روز با یک مسئول جدید مصاحبه و در مردم واهمه ایجاد کنند.
البته ستاد ملی کرونا یک ستاد ملی رسانهای هم تشکیل داد که دیگر وزارت بهداشت در آن مسئولیتی نداشت؛ بلکه، معاون مطبوعاتی وزارت ارشاد مسئول آن بود. این ستاد هم بسیج همگانی تشکیل داد؛ اما دیگر کار از کار گذشته بود. خیلیها شاخ مجازی شده بودند و برای خودشان جایی باز کرده بودند که مطالب متعدد آنها سبب تنش در جامعه میشد.
بنابراین بعد از ۶ ماه از آغاز شیوع کرونا، وزارت بهداشت هم در اطلاعرسانی، هم در واکسیناسیون، هم در دارو، هم در بهداشت و هم در درمان به این دلیل که عملاً خودش را تنها در دایرهی درمان جا داده بود عقب افتاد.
حتی در اواسط کار، در وزارت بهداشت گروهی تشکیل شد که در آن روانپزشکان به مدیریت آقای دکتر نوربالا با یکدیگر همفکری کردند که اخبار چه طور از وزارت بهداشت خارج شود تا همگرایی خبری ایجاد شود و مردم قویتر در مقابل کرونا ظاهر شوند؛ اما برونداد صحبتهایی که در این گروه میشد را خود من در ستاد ملی چندان مشاهده نکردم.
بهعنوان یک رئیس اورژانس بیمارستان، پیامد این اطلاعرسانیهای غلط را چگونه دیدید؟
ما بسیاری از افراد را میدیدیم که هیچ علامتی نداشتند و فقط به این دلیل که ترسیده بودند به اورژانس بیمارستان رجوع میکردند. این باعث میشد ازدحام در بیمارستانها به حدی برسد که بیماران دارای اولویت از درمان عقب بیفتند. این اتفاقات به دلیل درز اطلاعات اشتباه یا حتی اطلاعات صحیحی بود که لازم نبود جامعه آنها را بداند و سبب واهمهای شد که مردم با کوچکترین علائمی که ارتباطی با کرونا نداشت به بیمارستانها مراجعه میکردند. از طرف دیگر، اطلاعات نا به جا و اشتباه که در شبکههای مجازی و گاهی در صدا و سیما منتشر میشد، باعث میشد افرادی که درگیریشان با بیماری در حال شدت گرفتن بود احساس کنند برای مراجعه به بیمارستان زود است یا مراجعه به بیمارستان خطرناک است. در نتیجه وقتی به پزشک میرسیدند که دیگر نمیشد کار آنچنانی برایشان انجام داد. این در حالی است که اگر اطلاعات درست با سیاستگذاری درست منتشر میشد، این بار تا اندازه زیادی کاهش پیدا میکرد.
مطبهای پزشکان عمومی، متخصصان عفونی، ریه، داخلی و غیره در تمام شهرها باز بودند و بهتر بود به گونهای مردم را آگاه میکردیم که ابتدا به مطبها رجوع کنند و اگر پزشکان صلاح میدانستند بیمار را به بیمارستانها ارجاع میدادند. در این صورت مرگ و میر خیلی پایینتر میآمد.
نظامپزشکی برای پر کردن خلاهای موجود در اطلاعرسانی چه تلاشهایی کرد؟
به یاد بیاورید اطلاعرسانی در بحث واکسیناسیون مردم عادی چقدر ابتدایی و افتضاح بود. این در حالی است که سازمان نظامپزشکی توانست با کمترین ازدحام واکسیناسیون پزشکان بخش خصوصی را انجام دهد و همین رویه میتوانست برای سایر مردم اجرایی شود. ازدحامهای وحشتناک اردیبهشت تا تیرماه که همین الآن هم در برخی از مراکز واکسیناسیون وجود دارد بسیاری از افراد را به کرونا مبتلا کرد. خیلیها میگویند وقتی واکسن زدهاند گرفتار شدهاند و این در حالی است که محل ابتلای آنها صفهای واکسیناسیون بوده است. چرا که از ابتدا سایت برای ثبتنام وجود نداشت و حالا هم که سایت هست هنوز هم مشکلاتی داریم و برنامهریزی درستی برای واکسیناسیون وجود ندارد. چه دلیلی داشت که وقتی بیمارستانها شبانهروزی هستند، واکسیناسیون ۲۴ ساعته نباشد و افراد نتوانند خارج از ساعات کاری واکسن بزنند؟
اطلاعرسانی در مورد آزمایشگاههایی که تست کووید میگرفتند آنقدر بد بود که مردم برای اینکه بفهمند آیا مبتلا هستند و باید خودشان را از سایرین جدا کنند در سطح شهر آواره بودند و نمیدانستند باید به کجا مراجعه کنند. در دو، سه ماه اول افراد اصلاً نمیدانستند کدام بیمارستانها بیمار کرونایی پذیرش میکنند و حتی ما که در نظام پزشکی فعالیت داشتیم اطلاعات را به سختی از این طرف و آن طرف پیدا میکردیم. بنده واقعاً خونجگر خوردم تا بتوانم منبعی برای اطلاعرسانی درباره بیمارستانهای دارای بخش کرونا بشویم. ما این اطلاعات را در وبسایت سازمان نظامپزشکی گذاشتیم و این در حالی بود که در سایر رسانهها، صدا و سیما و حتی وبسایت وزارت بهداشت هم این اطلاعات وجود نداشت و جالب است که وقتی فهرست آزمایشگاههای معتبری که تست کرونا میگرفتند را منتشر کردیم، با ما تماس گرفتند که چرا این کار را کردیم.
همهی پزشکان، مدیران، کارمندان در تمام بیمارستانها و ادارات کل واحدهای مدیریت بحران را گذراندهاند و امتیاز آن را هم گرفتهاند. اولین بعدی که در مدیریت بحران لحاظ میشود، اطلاع رسانی است. به این معنا که اطلاعات صحیح باید به سرعت منتشر شود و مردم بدانند باید چه کنند و چه نکنند؛ اما ما بسیار در این زمینه در دوران شیوع کرونا نقطه ضعف داشتیم و داریم. خبرنگاران بارها به ما شکایت میکردند؛ چرا که نمیدانستند از کجا باید اطلاعات به دست آورند. ستاد ملی کرونا باید وبسایت رسمی میداشت که افراد میتوانستند اخبار را از آن دریافت کنند؛ اما تا همین لحظه هم سایت رسمی ندارد که این نقطه ضعف بسیار بزرگی است. نقطهی ضعف دیگر، تغییرات سخنگوها بود که در هر حال سبب ایجاد تشویش در اذهان میشود.
به اعتقاد من خبرنگارانی که میخواهند به آیسییو و اورژانس بیمارستانها بروند باید در زمرهی افراد اولویتدار واکسیناسیون قرار میگرفتند. خیلی از خبرنگاران در بدو امر از ما میپرسیدند در بیمارستان چگونه باید از خود مراقبت کنند که متأسفانه بسیاری از آنان هم درگیر شدند و تعدادی هم فوت کردند.
اگر ویدیوی برنامههای قدیمی صدا و سیما را که مهمترین منبع دریافت اطلاعات مردم است مشاهده کنید، میبینید چه تناقضهای آشکاری در برنامههای متعدد وجود داشت. یک نمونهی آن الزام ماسک زدن بود. همین حالا میبینیم در برنامههایی مجریها و مهمانان ماسک میزنند و در برنامههایی نمیزنند و فاصلههایی که همیشه در پروتکلها بر آنها تأکید میشود را در نظر نمیگیرند و مردم نمیدانند کدام کار درست است.
آیا استعفای شما از سازمان نظامپزشکی، به دلیل کارشکنی سایر نهادها بود؟
من از زمان دولت آقای احمدینژاد احساس میکردم دورهی ما در کار مدیریتی گذشته است و بهتر است کار را به افراد جدید بسپریم. به همین دلیل از سال ۸۵ به غیر از مدیریت اورژانس بیمارستان سینا، هیچ مسئولیتی در بخش خصوصی و دولتی قبول نکردم. من مسئولیت روابط عمومی سازمان نظام پزشکی را در رودربایستی با آقای دکتر ظفرقندی، رییس کل سازمان نظام پزشکی پذیرفتم و قول گرفتم با تغییر مدیریت سازمان، از سمت خود کنار بروم. در آخرین انتخابات نظام پزشکی هم به مدد الطاف افرادی که از ارگانهایی مانند مجلس و قوه قضاییه و … بر انتخابات نظارت داشتند، بسیاری از چهرههایی که با نحله فکری حاکم بر کشور در تضاد بودند حذف شدهاند و احتمالاً افراد نزدیک به حاکمیت سکان کار را به دست خواهند گرفت که البته اشکالی هم ندارد. بنابراین من تصمیم گرفتم به روال معمول کار طبابت برگردم، چرا که تأثیر آن را خیلی بیشتر از کار در محلی میبینم که دیگر نمیتوان اطلاعات را با شفافیت در آن منتشر کرد؛ کما اینکه تا همین الآن هم به دلیل همین حد از شفافیت که در کار خبررسانی سازمان نظامپزشکی داشتیم، تذکراتی گرفتیم؛ چرا که این موضوع را نمیپسندیدند. برای مثال سازمان نظامپزشکی از روز اول در بحث واکسیناسیون و مطالبهی واکسن خارجی در کنار مردم بود و این همراهی و مطالبهگری هنوز هم برای برخی مسئولین نظام پزشکی هزینههایی در برداشته است.
البته استعفای من جنبهی قهر نداشته است و به دلیل جایگزینی فردی تازهنفس و مبتنی بر علم مدیریت بوده است؛ من معتقدم پیاده شدن از قدرت مانند سوار آن شدن هنر میخواهد و اگر در چهل سال گذشته مسئولین ما این کار را بلد بودند، وضع مملکت ما خیلی بهتر بود. گردش مدیریتی (job rotation) در همهجای دنیا مثبت است؛ اما در کشور ما نهتنها وجود ندارد، بلکه منفی به شمار میرود و افراد نمیخواهند از روی صندلی که به دست میآورند بلند شوند.
پس از گذشت یک قرن از آخرین پاندمی در دنیا، یعنی آنفولانزای اسپانیایی، کروناویروس بشر را در سراسر کرهی خاکی غافلگیر کرد. نبود اطلاعات قابل اتکا و مطمئن و همچنین کندی روند تأمین امکانات مورد نیاز برای پیشگیری، کنترل و درمان این بیماری در برابر سرعت بالای شیوع آن، تا ماهها افراد را دچار واهمه …