
دکتر شیلان صلاح دندانپزشک و متخصص بیماریهای دهان، فک و صورت است. او کرد تبار است اما سال ۱۳۶۲ در تهران و در یک خانواده فرهنگی به دنیا آمده است. پدرش، مرحوم حسن صلاح، از جمله شعرا و نویسندگان تأثیرگذار کرد بوده و احتمالا حضور در همین فضا اولین جرقههای نوشتن و سرودن را در وجود او روشن کرده است. آنچنان که او این سالها در کنار طبابت به سرودن شعر، نوشتن نمایشنامه و به تازگی نویسندگی برای برنامههای تلویزیونی مشغول است.
بهانه ما برای این گفتگو انتشار دفتر کوچکی از گزیده اشعار او، انتشار اولین مجموعه شعرش برای کودکان و همکاری در یک مجموعه طنز تلویزیونی به عنوان نویسنده در سال ۱۴۰۰ است. با دکتر شیلان صلاح گفتگوی کوتاهی داشتیم پیرامون دغدغهها و فعالیت هایش در حوزه فرهنگی و چالشهای فعالیت در این حوزه. با ما همراه باشید
خانم دکتر صلاح! ظاهراً شما در خانواده خود پیشینه فرهنگی و ادبی غنی دارید. قدری دراینباره برایمان بگویید.
من در خانوادهای فرهنگی بزرگ شدم و پدرم، حسن صلاح، در زمینه شعر و ادبیات کردی فعال بود. از ایشان بیش از ۲۰ عنوان کتاب در زمینه شعر و ادبیات کردی به چاپ رسیده است. البته شغل اصلی پدرم مترجمی بود و به زبانهای مختلفی تسلط داشت. پدرم در دانشگاههای داخل و خارج کشور در رشته زبانشناسی و ادبیات کردی به صورت افتخاری تدریس میکرد و به خصوص در زمینه ادبیات فولکلور کردی کارشناس بود.
در اواخر دهه ۶۰ و اوایل دهه ۷۰ به مدت هفت سال در بخش برونمرزی رادیو تهران دو برنامه به نامهای فرهنگ مردم و نامداران کرد را با موضوع ادبیات و فرهنگ کردی مینوشت و اجرا میکرد. پدر و مادر من هر دو خارج از کشور تحصیل کرده بودند. پدرم به کشورهای مختلفی رفته و در آنها تحقیق و کار فرهنگی کرده بود. خانه ما همیشه محل رفت و آمد شعرا و ادبا و نویسندگان بود و در سالهای آخر عمر پدرم، دانشجویان او را کاندید جایزه صلح نوبل کردند.
مادرم، فرح اثنی عشری، آموزگار مدرسه ابتدایی بود. او در رشته آموزش کودکان استثنایی تحصیل و مدتها با این کودکان کار کرده بود. علاوه بر این به سینما و تئاتر علاقه زیادی داشت و با دانش آموزان تئاتر کار میکرد و من هم در تئاترهای مادرم بازی میکردم. به همین دلیل به تئاتر و هنرهای نمایشی علاقهمند شدم. به جز این، مادرم در مدرسه کارهای فرهنگی زیادی انجام میداد؛ مثلاً در کلاسش کتابخانه اختصاصی داشت و به بچهها کتاب امانت میداد و من هم کتابدارش بودم. خانه ما به خاطر رفت و آمد شاگردهای پدر و مادرم یک جور مدرسه بود که خواهینخواهی آدم را در مسیر آموزش و فرهنگ میانداخت. از مرحوم مادرم دو کتاب به یادگار مانده. یکی مجموعه اشعار پندآموز ادبیات فارسی با عنوان سخنان آشنا که در نشر پانیذ به چاپ رسیده و دیگری مجموعه خداحافظیهای برنامههای رادیویی «صدای دوست» که در اینستاگرام به اشتراک گذاشتهام.
با این حساب عجیب نیست که شما نویسنده شدهاید. این هنر را از چه سنی آغاز کردید؟
من برای پیدا کردن مسیر استعدادهای خودم زحمات زیادی کشیدم. اول به کلاسهای موسیقی رفتم که البته در آن چندان موفق نبودم. در دوران مدرسه خیلی به هنر نقاشی میپرداختم و پدرم مرا در کلاسهای بازیگری صدا و سیما هم ثبتنام کرده بود. میتوانم بگویم به همهی هنرها پرداختم که از این موضوع خوشحالم چرا که برای کار تئاتر لازم است انسان از همه هنرها سررشتهای داشته باشد. در نهایت به هنر نمایش رسیدم؛ چرا که همهی این هنرها را با هم داشت.
اولین باری که شعر گفتم، در دوران راهنمایی بود. شعرم را برای پدرم خواندم و درباره وزن آن با من قدری صحبت کرد. در دوره راهنمایی جسته گریخته شعر میگفتم و پدر و مادرم که از این بابت خیلی خوشحال بودند مرا تشویق کردند که دفتر شعری داشته باشم و هر شعری میگویم در آن بنویسم. شعر گفتن را تا دبیرستان و دانشگاه ادامه دادم. در دوره دندانپزشکی عمومی که آن را در قزوین گذراندم، با اینکه درسهای رشته دندانپزشکی خیلی سنگین است، چون دوستان خوبی داشتم که اهل ادبیات بودند، این مسیر را ادامه دادم و در فضای شعر و ادبیات ماندم. آن زمان تنها فعالیت هنری من، سرودن شعر بزرگسال و حضور در شب شعر دانشگاه بود و گاهی هم این شعرها در مجله ادبی دانشگاه چاپ میشد. در همین دوران یکی از اشعارم به اسم «فرش خاکی شهر» در مجله ادبی رودکی چاپ شد و آبان ماه سال ۸۹ کاندید جایزه ادبی تهران شد. این شعر را میتوانید در اولین دفتر شعرم که در سال ۱۴۰۰ با عنوان «سهمی از دنیا» در نشر دندانه به چاپ رسیده است، بخوانید. عمده سرودههای این دفتر، گزیدهای از اشعار دوران اولیهای است که شعر میسرودم.
بخش زیادی از فعالیتهای هنری شما را تئاتر و اشعار کودکان تشکیل میدهد. علاقه شما به این حوزه از کجا میآید؟
من به دوران کودکی شیرین خودم و همچنین کودکان علاقه زیادی داشتم و علاوه بر آن به دلیل اینکه مادرم آموزگار بود شیرینی دوران مدرسه و کودکی را خیلی خوب حس کرده بودم. به همین دلیل بعد از تمام شدن گرفتاریهای دوره تحصیل و طرح که البته اواخر آن با از دست دادن پدر و مادرم و غم فقدان آنها همراه شد؛ تصمیم گرفتم برای کودکان بنویسیم چون معتقد بودم کار فرهنگی ریشهدارتری هم هست. کار کودکان را از ضمیمهی روزنامهی همشهری که مختص خردسالان بود و «سهچرخه» نام داشت شروع کردم. شعرهایم توجه افراد زیادی را به خود جلب کرد و این به من انگیزه دارد. چون حس میکردم در شعر کودک خیلی بیشتر از شعر بزرگسال ایده دارم. به همین دلیل برای مجلههای کودک و نوجوان مانند سروش خردسال، سروش کودک، دوچرخه، سهچرخه شعر مینوشتم. در دوران رزیدنتیام در مشهد هم با روزنامههای محلی مانند صفحه آفتابگردان روزنامه خراسان کار میکردم و شعرهای کودک زیادی در آن منتشر کردم.
به تازگی چند نمایشنامه از شما به روی صحنه رفته است. در تمام این سالها چرا هیچوقت نمایشنامه ننوشتید؟
دوران رزیدنتی و طرح، دوران سخت و پرمشغلهای بود که من در طی آن کارهای تحقیقاتی زیادی انجام دادم. ماحصل این دوره بیش از ده مقالهی علمی بود که بیشتر آنها در مطالعات علمی رفرنس بودند و حتی از یکی از مقالاتم در آخرین نسخه کتاب بیماریهای دهان «برکت» بهعنوان رفرنس استفاده شده است. علاوه بر این ترجمه یک فصل از کتاب «اصول مهندسی بافت» که به بیماریهای دهان، فک و صورت اختصاص داشت به عهده من بود.
بعد از اتمام طرح دوران تخصص که استاد دانشکده دندانپزشکی بودم به تهران آمدم و چون امکانات کار تئاتر در تهران خیلی بیشتر از شهرستانها است، کار تئاتر را آغاز کردم و در زمینهی اصول نمایشنامهنویسی، تحلیل متن نمایشی، بازیگری و به طور کلی اصول تئاتر در محضر اساتید متعدد آموزش دیدم و آموزشهایی که در دوران مدرسه دیده بودم را به صورت حرفهای ادامه دادم.
کار تئاترم ابتدا از سرودن شعر برای نمایشهای زنده و عروسکی کودک شروع شد. بعد از آن خودم شروع به نوشتن نمایشنامه کردم که بیشتر آنها برای کودکان و برخی از آنها برای بزرگسالان بود که متأسفانه به دلیل شیوع کرونا مدام اجرای کارهایم به تعویق میافتاد.
از جمله نمایشنامههای بزرگسال من، نمایش «نفیر» بود که سال ۹۸ به کارگردانی شادروان میلاد حاجی زاده در تماشاخانه شانو نمایشنامه خوانی شد. نمایشنامهی کودک «خانم گلاب و آقا گلاب» هم سال ۹۹ به کارگردانی سمانه حبیب پور در تماشاخانه شانو اجرا شد. بعد از اینکه تئاتر در سال ۹۹ تعطیل شد؛ من سعی کردم در این زمینه فعالیت مجازی داشته باشم و در همکاری با گروههای عروسکگردانی مختلف در تهران، شهرستان و خارج از کشور متن نمایشی و شعر نوشتم. تعدادی از این نمایشها موزیکال و در زمینه آموزش کرونا بود و تعدادی از کارها هم در زمینه آموزش بهداشت دهان و دندان و تعدادی دیگر نمایش طنز خردسال برای آموزش و سرگرمی. این نمایشها را در اینستاگرام به اشتراک گذاشتم.
از نمایشهای عروسکی که در اینستاگرام به اشتراک میگذاشتید چه بازخوردی گرفتید؟
چون اینستاگرام مخاطب کودک چندانی ندارد؛ نمیتوانم بگویم بازخورد کودکان از نمایشهای عروسکی که در این اپلیکیشن میگذاشتم چگونه بود؛ اما بزرگترها کار را دوست داشتند. ولی در زمینه کار بزرگسال یک افسانه با عنوان رنج و تقدیر را در بیست و نه قسمت و به صورت داستان دنبالهدار نوشتم و در اینستاگرام به اشتراک گذاشتم که از طرف مخاطبان با استقبال زیادی مواجه شد.
ظاهراً سال ۱۴۰۰، سال انتشار نوشتههای شما بود. امسال چه کتابهایی منتشر کردید؟
سال ۱۴۰۰ بعد از سالها فعالیت مطبوعاتی برای اولین بار کتاب «سهمی از دنیا» را که اولین کتابم بود در نشر دندانه منتشر کردم. گذشته از این اخیراً دو کتاب شعرم برای گروه سنی الف وب در نشر سایهگستر به چاپ رسیده. «بگو بگو کی هستم» به تصویرگری وحیده کاشی، که چیستان شعرهایی در رابطه با خوراکیهای مفید است و دیگری به نام «اژدها جون مریضه» به تصویرگری افسانه مهدیانفر که حاوی داستانهای منظوم طنز و ریتمیک برای خردسالان است. در حال حاضر کتاب دیگری هم در زمینه نمایشنامهی کودکان دارم که در مرحله ویرایش قرار دارد و به زودی چاپ میشود.
کار دیگری که امسال انجام دادم، همکاری در نویسندگی مینی سریال «شهروندانه» بود که به سفارش «خانه فرهنگ نصر»؛ زیرمجموعه شهرداری منطقه ۲؛ به کارگردانی و تهیهکنندگی هومن حسین نژاد کلائی ساخته شد که به بحث فرهنگ شهروندی، محیط زیست، مشکلات خانواده در دوران قرنطینه و کرونا، اعتلاء فرهنگ آپارتماننشینی، تشویق کودکان به انجام کارهای هنری در خانه و مسائل این چنینی میپردازد. در دوران کرونا مردم آسیب روحی زیادی دیدند و ما در این سریال سعی میکنیم با زبان طنز به مشکلات دوران کرونا بپردازیم و روحیه تماشاگر را بهتر کنیم. این سریال اولین سریالی است که در اپلیکیشنهایی مانند آپارات، یوتیوب و اینستاگرام به اشتراک گذاشته میشود و تا کنون من ۱۹ قسمت از آن را نوشتهام.
شما در یک خانوادهی نویسنده بزرگ شدید. چرا دندانپزشکی را برای تحصیل انتخاب کردید؟
من به کار هنری خیلی علاقه داشتم؛ اما مادرم که آموزگار بود خیلی دوست داشت من در رشتههای پزشکی ادامه تحصیل دهم. البته پدرم به هیچ عنوان اصراری نداشت رشتهی خاصی را انتخاب کنم. در ضمن من از کودکی دیده بودم که متأسفانه هنر و ادبیات یا درآمدی ندارد و یا دیر به درآمدزایی میرسد و معلوم نیست چقدر این زمان طولانی شود. از طرفی طبابت را هم به خاطر این دوست داشتم که بتوانم به مردم کمک کنم. خودم فکر میکنم مسیر درستی را پیمودم چون اگر از همان اول فقط به هنر و ادبیات میپرداختم؛ خیلی از جوانب زندگی را لمس نمیکردم. مسلماً این شهر و آن شهر رفتن در دوران دانشجویی و طرح؛ زندگی در شهرهایی به غیر از تهران، ۱۳ سال زندگی در خوابگاه و حشر و نشر با افراد مختلف، تدریس در دانشگاه و غیره تجربه زیسته انسان را افزایش میدهد. این تجربهها کمک میکند نویسنده بهتری شوی. طبابت علاوه بر اینکه راهی برای کمک به مردم است؛ نگاه جامعنگری را به طبیب میبخشد. البته ضعفی که در من وجود دارد این است که بیشتر روی مطالعه کتابهای علمی تمرکز داشتهام. شعرا و نویسندگان دیگر نسبت به من، زمان بسیار بیشتری را صرف مطالعه کتابهای ادبی میکنند؛ اما من بیشتر مشاهده کردهام تا مطالعه. همین حالا هم زمان زیادی از شبانهروز را صرف کار درمانی میکنم و این در حالی است که نویسندگی یک کار تمام وقت است. چون گاهی دوست داری نیمه شب بنویسی و گاهی صبح زود. نوشتن زمان مشخصی ندارد؛ اما من باید زمانم را برای کار طبابتم تنظیم کنم و گاهی شب با خستگی به خانه میرسم و…
به عنوان یک شاعر و نویسنده؛ آیا معتقد هستید که مردم ما دیگر حوصلهی کتاب خواندن ندارند یا این موضوع دیگر واقعیت ندارد؟
مردم ما این روزها به دنبال کتابها و سمینارهایی هستند که مفاهیمی روانشناسی و موفقیت را شسته و رفته در اختیارشان بگذارد. به همین دلیل است که در کتاب خواندن تنبل شدهایم. من معتقدم درونمایه روانشناسی در داستانها میتواند بسیار اثرگذارتر از خواندن کتابهای روانشناسی باشد؛ چرا که به طور غیرمستقیم این موضوعات را در ناخودآگاه و روان انسان جاری میکند؛ اما از اطرافیان میشنوم که میگویند خواندن افسانه و داستان سودی ندارد. شاید باید نگاهمان را به داستانها و رمانها عوض کنیم و فقط به دنبال جنبه سرگرمی آنها نباشیم.
دکتر شیلان صلاح دندانپزشک و متخصص بیماریهای دهان، فک و صورت است. او کرد تبار است اما سال ۱۳۶۲ در تهران و در یک خانواده فرهنگی به دنیا آمده است. پدرش، مرحوم حسن صلاح، از جمله شعرا و نویسندگان تأثیرگذار کرد بوده و احتمالا حضور در همین فضا اولین جرقههای نوشتن و سرودن را در …