خاطرهای از دکتر مجید میری
سال ۸۲ خانمی بیمار من بودند با مشکلات قلبی. یک شب قرار شد زیر نظر پرشک متخصص قلب، که همسایه ما بودند، با پروفیلاکسی، برای ایشون دندانی رو درمان ریشه کنم. تمام تمهیدات برای بیمار انجام شد جز یک مورد و تعیین وقت ایشون در شب چهارشنبه سوری. بعد از مصرف چهار کپسول آموکسیسیلین روی یونیت نشستند. هنگام تزریق یکهو صدای انفجار شدیدی در خیابان شنیده شد و رنگ از رخساره بانو پرید. شروع کردم به دلداری که بابا این چیزی نیست، که یکهو صدای زنگ مطب بلند شد و چند خانم با جیغ و فریاد وارد شدند که آمده بودیم خرید گفتیم دکتر دندون شیری دخترمان رو بکشیم تا دم عیدی به مشکل نخوریم؛ راستی سرویس بهداشتی کجاست؟…
از اون طرف بیمار بعد ایشان با چهار تا همراه آمد مطب و اتاق انتظار شد جلسه هیئت وزیران در رابطه با گرانی شب عید …
با استرس آمدم کار رو شروع کنم که صدای آژیر پلیس بلند شد و بعد صدای هیاهوی جوانان شادی که به ساختمان ما پناه آورده بودند. چشمهای بیمار حالا از حدقه زده بود بیرون و رنگش کبود که صدای انفجار بعدی در راه پله ساختمان پیچید و بانو کلا بیهوش شد.
به هر فلاکتی بود ایشون رو مرخص کردم و بلند شد. البته پزشک متخصص هم کنارم بود و بیمار با ما دو نفر خداحافظی کردند و هنوز چند قدم راه نرفته بود که به سلامتی بیهوش شدند و تمام….
نود کیلو وزن را به فلاکت بلند کردیم و دوباره روی یونیت خوابوندیم و دکتر شروع کرد به احیا….
خلاصه بگم یک ماه بعد هنگام کار برای بیمار یکهو حس کردم پای چپم رو گذاشتم روی سیم لخت برق. با تعجب بلند شدم دوباره پام رفت روی سیم لخت برق و این اتفاق تکرار شد…. وقتی به دکتر مغز و اعصاب مراجعه کردم و شرح حال گرفت مشخص شد بهعلت استرس شدید و بلند کردن بار اضافی در شب چهارشنبه سوری مهرههای کمر دچار درگیری شده و الی اخر که همه دندانپزشکان صاحب تجربه در این درد هستند
خاطرهای از دکتر مجید میری سال ۸۲ خانمی بیمار من بودند با مشکلات قلبی. یک شب قرار شد زیر نظر پرشک متخصص قلب، که همسایه ما بودند، با پروفیلاکسی، برای ایشون دندانی رو درمان ریشه کنم. تمام تمهیدات برای بیمار انجام شد جز یک مورد و تعیین وقت ایشون در شب چهارشنبه سوری. بعد از …