روزنامه هفت صبح، آنالی اکبری| یکی از مضحکترین و تحقیرآمیزترین حالتهایی که هر آدمی در آن قرار میگیرد وقتی است که روی یونیت دندانپزشکی افقی شده و دهانش به اندازه سوراخ لایه ازون گشاد شده و از یک طرف لوله ساکشن در دهانش فرو رفته و از طرف دیگر دست دکتر و دست دستیار و دست دستیارِ دستیار، در حال حرکات رفت و برگشتی در اندرونی و بیرونی است.
به نظرم هیچ انسانی به زشتی چیزی که محتویات دهانش نشان میدهد نیست. دکترهای دندانپزشک از آن دسته آدمهایی هستند که همیشه باید در دایره دوستان مورد احترام قرار بگیرند و هرگز نباید آنها را با خود دشمن کرد.
دندانپزشکها چیزهای زیادی از ما دیدهاند که بهتر است دیگران بویی از آن نبرند. دندانهای پوسیده و جرم گرفته، لثههای تحلیل رفته، عصبهای متلاشی، حفرههای عمیق، زبانهای باردار…
برای من افقی شدن روی یونیت و سپردن خودم به آن شرایط تحقیرآمیز، یک جور خودآزارندهای لذتبخش است. نوک تیز سوزن در لثهام فرو میرود و گوشم شروع میکند به خاریدن و یک طرف صورتم همه حواسش را از دست میدهد و خودش را میسپارد به دست پزشک. دکتر فرمان میدهد «بیشتر باز کن» و من مثل هیولایی رام، دهانم را بیشتر از قبل میگشایم و کم کم حس میکنم قادرم همه چیز و همه کس و همه جهان را ببلعم.
گاهی دلم برای دندانپزشکها میسوزد. زندگی روزانه آنها لای فک آدمها میگذرد و زیباترین منظرهای که هر روز میبینند، آن ناقوسِ کوچکِ لرزانِ نزدیک پرتگاه گلوست.
طبیعت برای آنها سنگهای کج و معوجِ رنگ گرفته از چای و قهوه است و گهگاه باید منظره جلبکهای گیر کرده لای این صخرههای ترک خورده را تماشا کنند و دست به شکارِ کرمِ خونخوارِ بیرون آمده از شکاف دندان بزنند و زامبیهای عصب را با نوک تیزِ نیزهای آهنی بکشند و آنها را با آتش بسوزانند.
خب، حالا که خوب فکر میکنم میبینم دندانپزشک بودن آنقدرها هم بد نیست. میشود در هر دهان پر فاجعهای تبدیل به قهرمانی شکست ناپذیر شد و آن جهان داغدیده را از دشمن و اهریمنان نجات داد. فقط دندانپزشکها میدانند که در هر دهان گشودهای، چه نبردهای دهشتناکی بر قرار است.
روزنامه هفت صبح، آنالی اکبری| یکی از مضحکترین و تحقیرآمیزترین حالتهایی که هر آدمی در آن قرار میگیرد وقتی است که روی یونیت دندانپزشکی افقی شده و دهانش به اندازه سوراخ لایه ازون گشاد شده و از یک طرف لوله ساکشن در دهانش فرو رفته و از طرف دیگر دست دکتر و دست دستیار و …