
«دندان دایناسور» عنوان کتابیست از دکتر افشین قناد. کتاب شامل مجموعه مقالاتی است به لحن طنز و جدی؛ تقریبا به تمامی مرتبط با دندانپزشکی. این کتاب در سال ۹۹ توسط نشر دندانه منتشر شده است
حکایت اهل بخیه
برای جامعهای که فقط پزشک دارد
از قدیم میگفتهاند شغل مقدس پزشکی. از بسیار قدیمتر، زمان مرحوم بقراط، دانشجویان پزشکی از معدود درسخواندههایی بودهاند که قسمنامه داشتهاند برای تعهد به رعایت اخلاق و وجدان. یک کلام اینکه پزشکی از دیرباز به دیده احترام نگریسته شده؛ در همه اعصار و بین تمام اقوام.
امروز اما این احترام و اهمیت و اعتبار، هرچند هنوز تا حد زیادی بین عموم مردم برقرار است، گویی برای عدهای ابزاری است برای ابراز عداوت. دستاویزی جهت تخلیه حسادت. و این هر دو را چه محملی نیکوتر از دردمندی مردم بیبضاعت. ذهن علیل این جماعت قلیل جامعه پزشکی را نشانه رفته. قداست میدهند تا به کمترین کجروی سیاست کنند. احترام میکنند تا به کوچکترین خطایی انتقام کشند. بار معنویات را پر رنگ میکنند تا بار مادی شانههایت را کمرنگ جلوه دهند. جان کلام پر و بالت میدهند تا دست و بالت را ببندند و آبت می دهند تا سرت را ببرند. و اینهمه هیچ است در برابر نیت ناصواب آن عده که عزم کردهاند کوتاهی قامتشان را پشت دیوار بلند همت پزشکان پنهان کنند.
امروز سنگدلی در قامت پزشک، به تاوان تنگدستی پدر، داعشوار بخیه از جراحت طفلی معصوم گشوده. اگرچه سرانجام معلوم نشد که اصل ماجرا چه بود و تنها فریاد مدعیان در میان سکوت متهمان به گوش رسید، فرض ما اما بر این است این فاجعه همانگونه که به تصویر کشیدهاند به وقوع پیوسته. در چنین واقعه ناگواری چه کسی است که این قساوت قلب را نکوهش و برای عاملانش مجازاتی درخور طلب نکند؟ کدام پزشک است که به بهانه حمایت صنفی از این خطای وحشیانه درگذرد و از در توجیه درآید؟ به یقین هیچکس. به راستی احدی چنین حقی ندارد، اما در برابر، گویا عدهای حق دارند که در سایه مقبولیت امر مردمپسندی چون احقاق حق ضعفا، عامل لکه دار شدن روپوش سفید مقدس را در کمترین زمان به دادگاه بکشانند تا کسی مجال نیابد بپرسد اگر مسئولیت اخلاقی مداوای بیمار بیچیز بر عهده پزشک قسمخورده است مسئولیت قانونی آن با چه کسی است؟ نمیدانم، اما نکند زبانم لال با همانهایی باشد که رسما مسئول به دوش کشیدن بار فقر «صدرا»های کوچکند و امروز تادیب و تعزیر پزشک خاطی مجالی برای پاسخگویی درباره بیمسئولیتی به ایشان نمیدهد؟
اگر امروز اینگونه به تعهد اخلاقی یک دکتر و دستیارش در زدودن قطره اشک از چهره رنجور طفلی فقیر وابستهایم، فردا برای ایستادگی در برابر سیل دردمندان بیبضاعت به چند پزشک مهربان و پرستار دلسوز نیازمندیم؟ اگر قرار است مشکلات درمانی جامعه با اخلاقیات گروه پزشکی حل و فصل شود چه ضرورتی برای تاسیس و ادامه حیات نهادهای دهانپرکنی چون سازمانهای بیمهگر و مددکاری و خیریه و معاونتهای عریض و طویل درمان…؟
به راستی تا امروز چه کردهایم که اکنون تنها امیدمان برای درمان بیماران بیبضاعت وجدان بیدار کادر پزشکی است؟ حواسمان هست که طوفان احساسات انسانی، نشانی از منطق در نحوه دستگیری از ضعیفان در نیازهای درمانی باقی نگذاشته است؟
به هر روی حکایت بخیه، مجملی است که حدیث مفصل از آن خواندن مجالی عظیم میطلبد که اینجا تنها اشارتی بدان رفت. اما این حکایت واجد نکات جنبی شیرینی نیز هست. صحبت از بخت بلند باقی اصناف و مشاغل است که چون کسی آنها را به قداست توصیف نکرده روی جلد جراید نمیروند. البته در باب اینکه چرا کسی به خودش جرات نمیدهد و یا شاید علاقهای ندارد با سایر مشاغل از جمله مهندسان و بازاریان و وکلا و … شوخی کند و از آن بدتر معدود متخلفانشان را به صحنه عمومی بکشاند، سه فرضیه مطرح است.
فرض اول این است که جامعه ایرانی از اساس فاقد چنین مشاغلی است و فقط پزشک دارد. چنین فرضی چندان معقول به نظر نمیرسد چرا که آثار وجودی ایشان در جامعه کاملا مشهود است و بحمدالله ساخت و ساز در جریان است و تجارت برقرار است و در محاکم باز. فرض دوم میگوید که این مشاغل موجودند ولی شاغلین آنها به فضل الهی جملگی پاک و مبری از خطای عمدی و سهویاند. این فرض نیز باطل است چون تعداد معصومین مشخص بوده و ادعای عصمت در این روزگار خریداری ندارد. میماند فرض سوم که از همه محتملتر است و آن اینکه در سایر مشاغل هم هستند کسانی که بویی از وجدان و انسانیت و اخلاق نبردهاند اما گویا چون مقدس نیستند وقتی تخلفی میکنند تیتر یک نمیشوند و کسی برایشان سریال نمیسازد.
کتاب دندان دایناسور را از اینجا سفارش دهید.
«دندان دایناسور» عنوان کتابیست از دکتر افشین قناد. کتاب شامل مجموعه مقالاتی است به لحن طنز و جدی؛ تقریبا به تمامی مرتبط با دندانپزشکی. این کتاب در سال ۹۹ توسط نشر دندانه منتشر شده است حکایت اهل بخیه برای جامعهای که فقط پزشک دارد از قدیم میگفتهاند شغل مقدس پزشکی. از بسیار قدیمتر، زمان مرحوم …